عمومي

دائي ابراهيم

انتقاد و تجارب كاربران عزيز وبلاگ دائي ابراهيم

با سلام

اين پست  كه جهت پاسخ به كاربر محترم (tavvab) و روشن شدن كاربران درج شده بود رو به  انتقاد و تجارب كاربران عزيز  وبلاگ دائي ابراهيم  تغيير ميديم و بنده  بشخصه از كاربر عزيزو محترم  تواب يا صحيحتر بگيم عبدالتواب عذر خواهي ميكنم و اميد دارم دست ياري بما بدهند و با راهنمائيهاي بيشتر به همديگر كمك كنيم تا بر دشمنان خدا و دين رسول الله پيروز بشيم


بنده منبعد فقط تجارب كاربران رو در اين پست  تأييد ميكنم


مشغولي دائي ابراهيم

با سلام

كاربران عزيز

بعلت مشغوليات قادر به پاسخگوئي نيستم

بعضا فقط سوالات بي مورد و تكراري و خسته كننده مطرح ميكنن

خواهش ميكنم كمي رعايت كنين تا بتونم اين وب رو سر و سامون بدم و مطالب جديد درج كنم

كارم شده فقط تعبير خواب و تكرار دستورات و اين چيزا

لطفا طبق دستورات داده شده عمل كنين

ياعلي مدد

خساست مرضي بشدت زشت و كريه

خساست مرضي بشدت زشت و خصلتي ناپسند و كريه و ظالمانه

با خواندن داستان ذيل  پي ميبريم اشخاصيكه خسيس هستن با خصلت زشت خود خانواده و اطرافيان ظلم بزرگي مرتكب ميشوند اين اشخاص پست و دون و بي ارزش باعث ميشن فرزندانشان  در برابر ديگران خجالت كشيده براي تهيه يك قلم جنس دست به هركاري بزنن

لعنت خدا و رسول خدا بر همه خسيسان پست و مريض

امام رضا عليه السلام فرموده اند :
بر شخص مالدار متمكن واجب است كه بر عائله اش در مخارج وسعت بدهد. (تا آرزوي مرگش را ننمايند)

در حديثي ديگر وارد شده يكي از جاهايي كه دعا مستجاب مي شود ، آن جايي است كه مرد وضع مالي خوبي داشته باشد ولي در مخارج اهل و عيال خود سخت گيري كند.

در اينجا اگر اهل و عيال او دست به دعا بلند كنند و مرگ پدر يا همسر خود را از خدا بخواهند دعاي آنها زود مستجاب مي شود تا مال آنها به دست خود عيال و بچه ها آيد و از آن استفاده كنند.

«به نقل از رساله امام سجاد عليه السلام، شرح نراقي»

 

40 سـال رنج زن سالخورده در خانه مرد خسيس

طلاق

زن سالخورده بعد از 40 سال زندگي مشترك با همسر خسيس اش، سرانجام طاقت از دست داد و راهي دادگاه خانواده شد تا راه زندگي‌اش را از شوهر جدا كند.

«پاييزه» زن 60 ساله كه همراه تنها پسرش به دادگاه آمده بود، مي‌گفت: «به خاطر حرص و جوش خوردن خيلي زود پير شدم.» مادر و پسر در راهروي مجتمع قضايي صدر منتظر بودند تا نوبت رسيدگي به پرونده‌شان برسد. دادخواست مطالبه مهريه و اجرت­ المثل پاييزه در شعبه 244 دادگاه خانواده به جريان افتاده بود. با اين حال از شوهرش «يعقوب» خبري نبود. انگار ابلاغ دادگاه به دستش نرسيده بود.

آشنايي زن و شوهر به بيش از 40 سال پيش باز مي‌گشت. يعقوب قبل از شب خواستگاري پاييزه را يكبار در مغازه آجيل فروشي پدرش ديده بود و عاشق‌اش شده بود. اما دختر جوان «بله» را نگفت و بهانه آورد كه مي‌خواهد درسش را ادامه بدهد. اما پاييزه از خواستگارش به اين خاطر دلخور شده بود كه به رسم معمول سبد گل برايش نياورده و ارزانترين شيريني را هم خريده بود. اما پدر و مادر پاييزه از اسم و رسم خانواده يعقوب و وضع مالي‌شان آنقدر تعريف كردند كه بالاخره پاييزه «بله» را گفت.

نخستين اختلاف‌هاي عروس و داماد جوان از خريد لباس عروس شروع شد، چرا كه يعقوب حاضر به خريد لباس عروس نشد و بهانه آورد كه؛ «آدم عاقل براي يك شب جشن نبايد پولش را دور بريزد!» به همين خاطر به خاله‌اش تلفن زده بود و لباس عروس او را امانت گرفته بود تا پاييزه بر تن كند. اختلاف‌هاي بعدي بر سر هزينه مراسم، تالار پذيرايي، شام و... پيش آمد تا جايي كه پاييزه لج كرد و نه لباس عروس پوشيد و نه به آرايشگاه رفت. عروسي آنها داشت به هم مي‌خورد كه با وساطت بزرگترهاي فاميل، يعقوب قول داد در عوض عروس خانم را در ماه عسل غافلگير مي‌كند و بدين ترتيب جشن عروسي برگزار شد.

هنگامي كه پاييزه و پسرش منتظر وقت رسيدگي به پرونده‌شان در دادگاه خانواده بودند، پاييزه به ياد روزهاي بعد از جشن عروسي افتاد.

او هيچ خاطره‌اي از ماه عسل نداشت، چرا كه ماه عسلي در كار نبود و حسرت آن دوران هم در دلش ماند. او روزها و سال‌هاي زيادي را با همسرش سپري كرده بود، اما مشاجرات آنها بر سر خرجي خانه، هزينه‌هاي خوراك و پوشاك، مهماني و مسافرت و... همواره مسأله اصلي اختلافات بود. اما پاييزه اهل شكايت و دادگاه رفتن و طلاق نبود. او تصميم گرفته بود هر طور شده شوهرش را عوض كند و براي همين سعي مي‌كرد مشكلات زندگي و شرايط سخت مالي را تحمل كند تا اينكه در يك مؤسسه فرهنگي هنري مشغول به كار شد.

 با اين حال تولد پسر و دخترشان هم تغييري در شيوه زندگي يعقوب به وجود نياورد و همچنان خسيس بود. يعقوب مرد سالم و خوش برخوردي بود، اما عقيده داشت؛ «پول با سختي به دست مي‌آيد و بايد در خرج كردنش مراقب بود» به خاطرهمين طرز فكر، خانواده آنها در 40 سال گذشته هيچ وقت به مسافرت نرفته بودند و هرگز گذرشان به رستوران نيفتاده بود. حتي يك بار هم بچه‌ها از پدرشان هديه‌اي نگرفته بودند و هيچ وقت فاميل و آشنايان به خانه‌شان دعوت نشده بودند.وقتي پاييزه و پسر جوانش وارد شعبه 244 شدند، قاضي «حميدرضا رستمي» با اشاره دست از آنها خواست بنشينند. بعد هم از زن درباره علت درخواست مطالبه مهريه و اجرت المثل پرسيد.پاييزه از جايش بلند شد و گفت: «آقاي قاضي در طول اين 40 سال دائم در مضيقه مالي بودم و سعي مي‌كردم با حقوق ناچيزم صورت خودم و فرزندانم را با سيلي سرخ نگاه دارم، اما ديگر خسته شده‌ام و نمي‌توانم با خساست‌هاي اين مرد كنار بيايم. آمده‌ام مهريه و اجرت كار كردن در منزل شوهرم را بگيرم.»قاضي پرسيد: «البته هر دو مورد حق شماست. اما چطور شده بعد از 40 سال حالا دادخواست داده ايد؟»

پاييزه نگاهي به پسرش انداخت و جواب داد: «راستش ديگر عادت كرده بودم كه هيچ چيز از شوهرم نخواهم چون هر بار بهانه‌اي مي‌آورد و پول خرج نمي‌كرد. مي‌دانم همين الان چند صد ميليون تومان در حساب هايش دارد، اما 4 سال است كه يك دست لباس براي خودش نخريده. حتي جوراب هايش را وصله پينه مي‌كند و مي‌پوشد. تا چهار سال پيش كه به مغازه خودش مي‌رفت دردسر ما فقط خساست او بود، اما از وقتي خودش را بازنشست كرد و مغازه را اجاره داد در خانه نشسته و علاوه بر اينكه خرجي نمي‌دهد دائم بهانه مي‌گيرد...»

در اين موقع پسر جوان به ميان حرف مادرش پريد و گفت: «خواهرمان به خاطر رفتارهاي پدرم تا آخر وقت كار مي‌كند و وقتي هم مي‌آيد مستقيم مي‌رود به اتاق خودش. من هم جرأت ندارم حرف بزنم.»

زن دوباره رشته كلام را در دست گرفت و ادامه داد: «آرزو دارم بچه‌هايم هر چه زودتر ازدواج كنند، اما با اين شرايط همه ما نگران آبروريزي شوهرم هستيم. باور كنيد تا حرف ازدواج بچه‌ها پيش مي‌آيد، فرياد مي‌زند و مي‌گويد: ندارم.»

پاييزه كه به شدت عصباني بود، پس از تركيدن بغض گلويش، سرش را پايين انداخت و سكوت كرد. چند لحظه بعد دوباره گفت: «كاش همان اول جدا شده بودم تا...» در پايان جلسه قاضي اعلام كرد كه مهريه 200 هزار توماني زن بايد توسط كارشناس به نرخ روز محاسبه شده و در عين حال لازم است فهرست اموال و دارايي‌هاي مرد ضميمه پرونده شود. سپس تأكيد كرد كه در جلسه بعدي نيز بايد يعقوب حضور داشته باشد تا به پرونده رسيدگي شود.

منبع خبر:

https://www.beytoote.com/religious/sundries/being4-miserly.html

معرفي مشاور

با سلام

كاربران گرامي در نظر داشته باشين از امروز مشاور محترم جناب سيد محمد  در وبلاگ دائي ابراهيم  تشريف ميارن و اقدام به پاسخگوئي ميكنن

با توجه به مشغوليات من واز طرفي بيماري گردن درد قادر به پاسخگوي نيستم و در حد ممكن به موارد  حاد پاسخ ميديم

خواهشمدم با مشاور عزيز آقا سيدمحمد همكاري لازم رو داشته باشين

يا علي مدد

سايت ساعات روز

با سلام

جهت تشخيص ساعات سعد در هر شهري كه هستين از سايت ساعات روز استفاده كنين

آدرس سايت  https://www.dailytime.ir/

داستان مهيّج گرويدن جادوگر آفريقايي(بامالو كانتريو) به دين مبين اسلام

داستان مهيّج گرويدن جادوگر آفريقايي(بامالو كانتريو) به دين مبين اسلام
از درگاه خداوند آمرزش و علو درجات براي مرحوم سيد مجتبي موسوي لاري مسئلت دارم، زيرا ايشان در امر تبليغ معارف اهل بيت در عرصه بين الملل و توزيع و نشر كتب ديني از هيچ كوششي فروگذار نكرده و من به شخصا هدايت خود را مديون آن بزرگوار هستم.

 
 بامالو كانتريو نام مستعار جادوگر و ساحر آفريقايي اهل يكي از كشورهاي واقع در منطقه غرب آفريقا است. وي به دنبال شغل آبا و اجدادي خود از كودكي تا سن پنجاه سالگي از راه رمالي و سحر و جادو گذران زندگي مي‌كرده كه پس از گذشت نيم قرن از عمرش به يكباره لطف الهي شامل حالش شده و به دين مبين اسلام و مكتب حق اهل بيت (ع) مي‌گرايد.
اين گفتگو ابتدا به زبان محلي (لينگالا) تهيه شده و سپس به فرانسوي و در نهايت به زبان فارسي بازگردانده شده است.
با سلام، ضمن معرفي ، شرح حالي از زندگي و گذشته خود براي مخاطبان بيان كنيد.
به نام خدايي كه از خلق بي نياز و خلق تماما محتاج او هستند. من بامالو كانتريو در سال 1969 يعني دقيقا 50 سال پيش در يكي از روستاهاي بسيار كوچك كشورم واقع در جنگل هاي بخش مركزي متولد شدم. با توجه به دور افتادگي و محروميت محل تولدم از همان سن شش سالگي به اين نتيجه رسيدم كه تحصيل و علم آموزي براي من همانند بسياري از هم دوره اي هايم امري محال و به دور از ذهن است.
پس از همان سنين كودكي تصميم گرفتم مشغول كار شوم، اقليم جغرافيايي روستاي ما و دسترسي خوبي كه به منابع آب كشاورزي داشت موجب رونق كشت و دامپروري در آن منطقه شده بود، اما پدر كه در آن زمان شخصي مطرح و بسيار با نفوذ در بين مردم بود، اصرار داشت كه ما نيز همانند نياكانمان از توانايي ها و نيروهاي ماورائي بهره ببريم و اصولا عقيده داشت اشتغال در اموري ديگر به جز شغل آبا و اجداديمان(جادوگري) دون اصالت و شأن خانوادگيمان مي‌باشد.
اجازه مي‌خواهم چند جمله اي نيز از پدرم بگويم؛ پدرم يكي از خبره ترين و در عين حال گمنام ترين رمالان و ساحران آفريقا در زمان خود بود كه فقط افرادي خاص و سران دولتي و حكومتي آن هم با چند واسطه موفق به ملاقات و ديدار وي مي‌شدند و شايد اين نكته براي شما و مخاطبانتان جالب باشد كه از سن ده سالگي تا زمان مرگ هيچ كس نتوانسته بود چهره پدر را ببيند؛ منظورم از هيچ‌كس واقعا هيچ‌كس است يعني حتي همسران و فرزندان او؛ زيرا او هميشه چهره خود را با شالي سفيد كه در زبان محلي به آن «توربان» گفته مي‌شود مي‌پوشاند و باور داشت كه كشف حجاب از صورتش موجب كاهش انرژي ها ماورائي وي مي‌شود.
از خدايي برايمان بگوييد كه پنجاه سال از آن مراقبت كرده و او را پرستيديد.
بله، خدايي كه من پنجاه سال با او زندگي كردم كاملا متفاوت بود. همانطور كه گفتم روستاي محل تولد من جايي بود كه هيچ كس در آن مفاهيمي همچون «خداي واحد» يا «توحيد» را نمي‌شناخت و در مجموع سه خداي چوبي به نام هاي «مانيوتا» (خداي غلات)، «بوگاناتا» (خداي خاك) و «چولاميو» (خداي آب) توسط مردم ستايش مي‌شدند.
پدرم به دليل جايگاهي كه در بين مردم روستا داشت، خود به تنهايي صاحب خدايي بود كه نامش را «جانگيتو» (خداي خدايان) نهاده بود كه تنها خود و خانواده اش اجازه پرستش آن را داشتند.

بامالو كانتريو-جادوگر-افريقايي
پدر از خداي خدايان در اتاقي جداگانه و خاص مراقبت مي‌كرد و در همانجا به عبادت آن مي پرداخت و آن را در محلي خاص در گوشه اي از اتاق و بر روي ميزي قرار داده بود تا آنكه روزي حيواني وحشي از پنجره باز محل نگهداري خدايمان وارد اتاق شد و به محض ورود با خداي خدايان برخورد كرد و آن را بر روي زمين انداخت كه موجب شكستن و چند تكه شده آن شد. همانجا بود كه در ذهنم اين سوال پيش آمد: چگونه خدايي به اين عظمت كه تمامي مقدرات ما را رقم مي‌زند و ما را از ارزاق و نعمت ها بي نياز ساخته نتوانست در مقابل حيواني وحشي از خود دفاع كند؟ اما به دليل ترس از پدر هيچ‌گاه اين سوال را بر زبان نياوردم.
از آن پس پدر بلافاصله اقدام به تراشيدن خدايي ثاني كرد، اما پس از اتمام كار ساخت متوجه شديم بتي كه قرار است آن را پرستش كنيم در همان اتاق خاص در بين زمين و هوا معلق است گويا از تمام چهار جهت آزاد است و هيچ تكيه گاهي ندارد كه هرچه سرّ اين موضوع را از پدر خواستيم پاسخ نگفت. بعدها و در آستانه مرگ پدر متوجه شدم كه وي به يكي از شياطين تحت امر خود دستور داده تا از خداي خانوادگي ما به صورت تمام وقت محافظت كند از اين رو آن جني بت خانوادگي ما را بر روي دست نگه مي‌داشت و چون كسي به جز پدر توانايي ديدن او را نداشت به نظر مي‌رسيد كه بت در ميان زمين و هوا معلق است.
قصد ندارم ذهن مخاطبان شما را خسته كنم، اما به عنوان مطلب پاياني از پدرم بايد بگويم كه وي عاقبت بسيار ناخوشايندي داشت و مرگ سختي را چشيد و حتي پس مرگ هيچ‌كس هرگز نتوانست جسد او را پيدا كند.


بامالو كانتريو-جادوگر-تازه مسلمان-افريقايي
در مورد عهده دار شدن راه پدر و قدم نهادن در راه سحر و جادو برايمان بگوييد.
چند هفته پيش از مرگ، پدر مرا به عنوان جانشين و وارث علوم و توانايي‌هاي خود به مردم معرفي كرد و كليه ابزار و ادوات كار خود را نيز به من واگذار نمود. در سن سي سالگي توانستم جايگاه پدر را دوباره احيا كنم و تا آنجا در كار خود خبره شده بودم كه توانستم چندي از جنيان سركش را مطيع خود كرده و آنان را جهت پيگري امور خود به كار بگيرم.
در سن سي و پنج سالگي به حدي توانمند شده بودم كه بسياري از شخصيت هاي سياسي و افراد با نفوذ مملكتي به نزد من آمده و براي حل مشكلات خود از من كمك مي‌خواستند كه دوست دارم براي نمونه دو مورد از آن ها را براي شما بازگو كنم.
روزي يكي از رجال سياسي كشوري در همسايگي كشور ما كه كانديداي رياست جمهوري آن كشور نيز شده بود درخواست كرد تا به ملاقات من بيايد كه در نهايت با چند واسطه وي را به حضور پذيرفتم. او از من درخواست داشت تا با نيروي ماورائي خود رقباي سياسي وي در جريان انتخابات را از ميدان به در كنم و در مقابل اين درخواست مبلغ قابل توجهي به عنوان دستمزد نيز به من داد. من نيز مشغول ساخت جادويي شدم كه قبل از زمان برگزاري انتخابات موجب بيماري شديد و خانه نشيني رقباي وي شد.
همچنين به خاطر دارم كه يكبار همسر كوچك يكي از رؤساي جمهور آفريقايي به نزد من آمد و در قبال پيشكش مقدار قابل توجهي طلا و جواهرات از من خواست تا ديگر همسران رئيس جمهور را به سحر و جادو مبتلا كنم تا وي بتواند جايگاه بانوي اولي كشور را براي خود تصاحب كند.
گفته بوديد كه يكي از شياطين تحت امرتان تمام ثروت و دارايي هاي شما را دزديده و متواري شده، در اين‌باره قدري توضيح بفرماييد.
بله همان‌طور كه گفتم، من توانسته بودم چندي از جنيان را ذليل و اجير خود سازم و براي استراحت آنان نيز قفسي كوچك در اتاق محل استراحت خود تعبيه كرده بودم كه يك شب وقتي در خواب بودم يكي از جنيان سركش مي شود و طغيان كرده قفل قفس را مي شكند و به همراه بخش قابل توجهي از دارايي و ثروت من مي گريزد. صبح روز بعد پس از مطلع شدن از قضيه يكي ديگر از جنيان را در جستجوي همزاد متمردش فرستادم كه در نهايت متوجه شدم كه جن فراري به يكي از جزاير شمال اندونزي گريخته كه به دليل بعد مسافت مواخذه و تنبيه وي برايم مقدور نبود.
خب همه اينهايي كه تعريف كرديد را در قالب پنجاه سال گمراهي شما به كنار مي‌گذاريم، برايمان از اسلام و تغيير نامتان به «منتظرالمهدي» بگوييد.
بايد بگويم تحول عظيمي كه در ابتداي نيم قرن دوم عمرم ايجاد شد با ديدن يك خواب و به دنبال آن آشنايي با يك كتاب ارزشمند محقق گشت.
يك شب تابستاني در عالم رويا خود را در وسط باغي سرسبز ديدم با حالتي دراز كشيده بر روي زمين گويا از خواب بيدار شده باشم بلند شدم و با حيرت اطرافم را نظاره مي‌كردم، چند قدمي در آن باغ پياده رفتم تا آنكه صدايي نظرم را به خود جلب كرد، نزديك تر به صدا كه شدم قفسي آهنين و بزرگ ديدم و با كمال تعجب تمام ابزار و ادوات، مجسمه ها و بت ها و حتي جنيناني كه اجيرم بودند را در آن قفس مشاهده كردم كه بر ديواره ها چنگ انداخته، ناله و فرياد مي‌كردند.
درست چند قدم جلوتر زير يك درخت سرسبز مردي را ديدم با لباسي بلند و سفيد و شالي همرنگ آن لباس كه بر دور سرش پيچيده بود و پشت به من ايستاده و زير لب گويي با كسي مناجات مي‌كرد. چند قدمي كه نزديك تر شدم ديدم آن مرد سفيد پوش كمربندي بر كمر خود دارد كه روي آن سيزده نگين درشت و درخشنده چشم نوازي ميكند كه دو نگين اول به رنگ سبز، ده تاي بعدي نقره اي و آخرين نگين به رنگ طلايي بسيار خاصي بود كه چشم مرا به خود خير كرد.
در همين حين، بالا رفتن صداي موجودات داخل قفس مرا متوجه پشت سرم كرد و روي خود را برگرداندم و ديدم همه آنها با زبان محلي به من مي‌گويند: «گاتريداتا موحاماتا»، «گاتريداتا موحاماتا»؛ (يعني از محمد فاصله بگير، از محمد فاصله بگير). برايم سوال شد كه اين ابزار و آلات سحر كه عمري با آنها امرار معاش مي‌كردم چگونه به سخن آمده و از من مي‌خواهند از اين شخص فاصله بگيرم پس لابد او بايد شخصيت تاثير گذار و مهمي باشد. در همين كشاكش بين اين دو منظره مات و مبهوت بودم كه با حالتي بسيار پريشان و آشفته از خواب پريدم.
چند سالي از جريان اين خواب گذشت و مشغول زندگي روزمره خود بودم تا آنكه روزي شخصي از اهالي ده نزد من آمد و گفت شخصي از بستگانش كه در يكي از روستاهاي كشور نيجريه زندگي مي‌كند اخيرا بسيار پريشان و بيمار گشته گويا توسط موجوداتي غير قابل رويت مدام مورد شكنجه روحي و جسمي قرار مي‌گيرد و از من خواست تا براي معالجه و رفع مشكل وي به آنجا سفر كنم، من نيز چون در كشور نيجريه بستگاني داشتم و دوست داشتم از آنها بازديدي داشته باشم پيشنهاد آن شخص را پذيرفتم و راهي اين كشور شدم.
ده روزي در آن روستاي دور افتاده مشغول سحر نويسي و مداواي آن پيرمرد جن زده بودم و وقتي از سلامت كامل وي اطمينان حاصل كردم به پايتخت، شهر ابوجا آمدم تا اقوام و بستگانم را ببينم و جوياي احوال آنان شوم. روزي از كنار بازار كتاب فروش هاي شهر ابوجا موسوم به بازار (كارام كارام) عبور مي كردم، مردي را در حال خريدن كتاب و صحبت كردن با تلفن همراه ديدم و وقتي شنيدم با زبان محلي ما صحبت مي‌كند بسيار مشتاق شدم تا جوياي احوالش شوم نزديك رفتم و با وي سلام و احوالپرسي كردم و گرم صحبت شديم.
از حرف هايش فهميدم كه از كشور مالي است و والدينش از هم وطنان من بودند كه براي كار به كشور مالي مهاجرت كرده و آنجا زندگي تازه اي بنا كرده اند، خود وي نيز مسلمان بود و در زمينه علوم ديني تحصيل و تدريس مي‌كرد. هنگامي كه به من گفت مسلمان است پيش خود گفتم والدينش چه نام عجيبي را براي فرزندشان انتخاب كرده اند با تعجب از او پرسيدم تو را در خانه «مسلمان» مي نامند؟ كه در جواب گفت نامم محسن است و دينم اسلام و از اين رو مرا مسلمان مي‌نامند.
قدري بيشتر صحبت كرديم و با يكديگر آشنا شديم، هنگام خداحافظي يكي از كتاب هايي را كه براي خود خريداري كرده بود از كيفش درآورد و به عنوان هديه به من داد و گفت حتما اين كتاب را مطالعه كن و گفت اين كتاب به زبان فرانسوي ترجمه شده و به تو كمك مي‌كند تا آيين اسلام را بهتر بشناسي. من نيز بدون اينكه به او بگويم از خواندن و نوشتن زبان فرانسوي عاجزم كتاب را از وي گرفته و خداحافظي كردم.
چند روز بعد در خانه اقوام نشسته بودم و كاري براي انجام نداشتم براي گذران وقت از يكي از پسران قوم خويشمان خواستم بيايد و چون به زبان فرانسه مسلط بود كتاب را برايش آوردم تا چند صفحه اي برايم بخواند و ترجمه كند. او نيز همين كار را كرد از روي جلد شروع به خواندن كرد: «راه هاي رسيدن به كمال»، (سيد مجتبي موسوي لاري).
 
حدودا بيست صفحه اي از كتاب را پيش رفته بوديم كه متوجه شدم سطر به سطر نوشته هاي كتاب مرا به صورت عجيبي تحت تاثير خود قرار مي‌دهد، زيرا در اين كتاب راه رسيدن به كمال و سعادت ابدي، اطاعت محض از خدايي ناديدني، پذيرش و اعتقاد به كتابي آسماني و همچنين پيروي از رسولي كه پرچمدار دين اسلام است و آن كتاب معجزه اوست و ايضا فرمان‌پذيري از دوازده نفر كه بعد از آن رسول جانشينان و وارثان او هستند، معرفي شده بود.
بعد از اتمام كتاب متوجه ايجاد عطشي شديد درباره تحقيق و آشنايي بيشتر با دين اسلام در وجود خود شدم، به خاطرم آمد آن دوست مسلمان كه كتاب را به من هديه كرده بود شماره تماس خود را نيز برايم نوشته بود، بلافاصله با او تماس گرفته و خواستار ديدار وي شدم.
محسن كه متوجه علاقه شديد من به آيين خود شده بود كتاب هاي بيشتري برايم تهيه كرد و خود با حوصله و دقت فراوان آنها را برايم مي‌خواند و ترجمه مي‌كرد. ديگر بعد از گذشت شش ماه از حضورم در كشور نيجريه با دين اسلام و مكتب تشيع تا حدي آشنا شده بودم و روزي خوابم را براي دوستم تعريف كردم او نيز خواب مرا در ارتباط مستقيم با اسلام و مذهب تشيع تعبير كرد و گفت: آن شخصي كه با لباس سفيد و ايستاده در مقابل تو قرار گرفته بود پيامبر اسلام حضرت محمد مصطفي (ص) است از اين رو شياطين در قفس از تو مي‌خواستند تا از «موحاماتا» كه همان «محمد» است دوري كني، و نيز آن كمربندي كه بر كمر پيامبر ديدي تعبير اهل بيت و ذريه پاك آن حضرت است كه يكي از آن دو نگين سبز در ابتداي كمربند دختر پيامبر حضرت فاطمه زهرا (س) و ديگري جانشين بر حق وي امير المومنين علي (ع) است.
آن ده نگين نقره اي رنگ كه به دنبال آن دو نگين سبز بر روي كمربند قرار داده شده نشانه ده نور الهي و امام معصوم حاصل ازدواج مقدس حضرت علي و فاطمه بوده و از نسل ايشان هستند و هر كدام نيز براي مدتي بر جامعه اسلامي امامت كرده و نهايتا همگي آنان توسط حكام جور به شهادت رسيدند. اما آخرين نگيني كه به رنگ طلايي و خيره كننده مشاهده كردي نشانه آخرين امام معصوم و فرزند امام حسن عسكري (ع) يازدهمين امام شيعان است كه به عنوان تنها امام زنده و ناظر شيعيان در غيبت كبري به سر مي‌برد و او را مهدي يا قائم آل محمد (ع) مي‌نامند و وظيفه ما شيعيان در زمان غيبت آن حضرت دوري از معاصي و دعا براي فرج و ظهور مي‌باشد.
خلاصه پس از حدود يك سال زندگي در كشور نيجريه به كمك آن دوست مسلمان شده و به مكتب اهل بيت (ع) گرويدم و در مورد تغيير نام خود نيز بايد بگويم آن را نيز دوستم برايم برگزيد، زيرا روزي از وي پرسيدم به كسي كه بسيار مشتاق امام عصر خود و ظهور وي باشد در لغت عربي چه گفته مي‌شود؟ وي نيز در جواب گفت: «منتظرالمهدي» كه اين نام بسيار بر قلب من تاثير گذاشت و تصميم گرفتم تا آن نام را براي زندگي در نيم قرن دوم عمرم برگزينم.
از گفتگوي گرم و صميمانه و البته تاثير گذار شما بسيار خوشحال و متشكرم، در نهايت اگر سخن پاياني داريد براي مخاطبان ما بفرماييد.
من نيز از فرصتي كه در اختيارم قرار داديد تا بتوانم زندگي خود را براي شما تعريف كنم بسيار سپاسگزارم و در پايان دوست دارم اين مطلب را بگويم كه: خدايايي كه ديده نمي‌شود و بر بندگانش ناظر است و مقدرات آنان را خود رقم مي‌زند به حق سزاوار پرستش است نه خدايان سنگي و چوبي كه نياز به مراقبت و نگهداري دارند.
بنده بسيار خوشحالم كه خداي واحد قلب مرا به نور اسلام و محبت پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) منور كرد و از وي مي‌خواهم تا نام مرا در گروه منتظران واقعي حضرت مهدي (ع) قرار دهد و ظهور ايشان را هرچه زودتر ميسر بگرداند.
همچنين از درگاه خداوند آمرزش و علو درجات براي مرحوم سيد مجتبي موسوي لاري مسئلت دارم، زيرا ايشان در امر تبليغ معارف اهل بيت در عرصه بين الملل و توزيع و نشر كتب ديني از هيچ كوششي فروگذار نكرده و من به شخصا هدايت خود را مديون آن بزرگوار هستم.

منبع: حوزه، سايت رهيافتگان

رسوائي شخص دروغگو و حقه باز و مجبور كردنش به اعتراف

با سلام

اين مطلب بدرخواست كاربر امير حسين درج ميگردد

جهت رسوائي شخص دروغگو و حقه باز و مجبور كردنش به اعتراف

آيه شريفه

  لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ ﴿آيه ۸ سوره شريفه احزاب﴾ رو  111 بار

قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿آيه ۲۷ سوره شريفه نمل﴾  14 بار

 وكلمه   مبين  7 بار

با طهارت تلاوت كنين  سپس بسمت شخص دروغگو رفته  باهاش حرف بزنين وهرچه ميخواين ازش  بپرسين بأمر خدا  نميتونه دروغ بگه

يا علي مدد

دائي ابراهيم

سوالات متفرقه

با سلام

كابران گرامي  ميتونن سوالات متفرقه خود رو در اينجا  مطرح كنن

به سوالاتيكه  مربوط به پستهاي مشخص در وبلاگ باشه پاسخ نميديم

وقتي پستش هست چرا اينجا نظر ميدين؟


توصيه هاي كلي به كاربران ناآشنا به روال وبلاگ

توصيه هاي كلي به كاربران ناآشنا به روال وبلاگ

 

با سلام

پيرو درخواست يكي از كاربران محترم كه پيشنهاد داشتند يك خلاصه و چكيده از دستورات وب را در صفحه اصلي بگذاريم تا مجبور نباشند در ميان پستهاي متعدد و انبوه نظرات جستجو كنند تا پاسخ سوال خود را پيدا كنند ، در اين پست موارد كلي را متذكر ميشويم

 در اين وبلاگ يك سري دستورات قرآني هست مثل شنيدن صوتهاي قراني و الرقيه ها كه دايي ابراهيم به كاربران گفتند كه براي استفاده از اونها نيازي به گرفتن اذن استاد نيست و بابت استفاده از آنها حق احمه هم نميگيرند ، اما بابت ساير دستورات بايد قبل از انجام دستور بگويند با اجازه دايي ابراهيم » تا عارضين مانعشون نشن و بعد هم انشاالله از دستورات نتيجه ديدند حق احمه دايي را پرداخت كنند به هر ميزاني كه راضي هستند 

براي نتيجه گرفتن بهتر از دستورات لازم هست كه اگر دعاهاي قديمي همراه خود يا در خانه دارند آنها را در آب روان بيندازند و نيز مهره يا لوح يا كتب علوم غريبه 

براي دفع هر عارض و جن و رفع هر گرفتاري و مشكلي در زندگي ، ابتدا بايد به تطهير منزل و خود و افراد خانواده اهميت بدهيد چون در تعاليم اسلامي هم گفته شده النظافه من الايمان و هر جا كه نظافتي نيست حاكي از ايمان ضعيف يا فقدان ايمان هست كه موجب جذب نيروهاي منفي مثل جن و عارض و ارواح خبيثه ميشود . كساني كه فرزند كوچك و كودك در منزل دارند به نظافت و پاكي منزل و البسه و زدودن و تطهير سريع محل نجاست ادرار و مدفوع كودك اهميت بدهند . 

دستور تطهير شامل(شستن كل خونه با آب و نمك درشت(ملح خشن) و گلاب و غسل افراد خانه)

 كساني كه اقدام به تطهير منزل و بدن خود ميكنند يك غسل انجام بدهند به نيت غسل ما فِي الذِّمِّه، تا هر غسلي كه از زمان بلوغ به گردنشون بوده اما يا فراموش شده يا به علت ندانستن حكم شرعي انجام ندادند از گردن آنها ساقط شود 

خانمها هنگام عذر شرعي ميتوانند صوتهاي قرآني را گوش بدهند اما ساير دستورات به شرط طهارت هست

بعد از تطهير اگر باز هم مشكل برطرف نشد ، از دستور امسينا طبق آدابش استفاده كنند تا به اين وسيله عمار مكان كه موجب بسته شدن كار و يا دعوا و اختلاف ميان اعضاي خانواده شدند از منزل بيرون بروند . 

 در هر روز و شب بهتر هست خود را تحصين كنند با 4 قل و اية الكرسي تا از شر اجنه و شياطين در امان باشند 

از فايلهاي صوتي قرآني و الرقيه ها استفاده كنيد تا موكلين قرآني و انرژيهاي معنوي و مثبت و خير و بركت را به منزل شما جذب كند و اين روند تا 45 روز بايد ادامه پيدا كند و قطع نشود تا پروسه كامل شود و نيروهاي مثبت در منزل شما و در وجود شما مستقر شوند و فرصتي براي ورود نيروهاي منفي بوجود نيايد . اگر قطع كنيد ، نيروهاي منفي به زندگي شما وارد ميشوند و براي بيرون راندن آنها مجددا بايد وقت و انرژي صرف كنيد.

براي شروع به گوش دادن فايلهاي قراني ابتدا از سوره بقره شروع كنيد بعد رقيه شرعيه عام و جامع . بعد ساير فايلها مثل باطل سحر ، يا صاعقه يا مس عاشق يا حرق . يا فايل صوتي چشم زخم . يا شديده .  

كساني كه ميخواهند بدانند علت مشكلات زندگيشون از چي هست بايد از دستور كشف مطلب استفاده كنند و اين دستور را تا هفت شب تكرار كنند ، و براي اينكه خوابشون يادشون بمونه موقع خواب 4 قل و ايت الكرسي بخونند و از موكلين دستور كشف ، بخواهند كه واضح تر بهشون نشون بدهند . اگر بعد هفت شب ، چيزي نديدند بايد جاي خواب خود را عوض كنند و در جاي ديگري از منزل بخوابند چون چه بسا در آن قسمتي كه ميخوابند محل استقرار عمار مكان خانه باشد ، يا جهت خواب خود را عوض كنند تا از سر راه آنها كنار روند ، مثل اگر شمال به جنوب يا جنوب به شمال ميخوابند ، از شرق به غرب يا از غرب به شرق بخوابند و بالعكس 

اگر باز هم چيزي نديدند از شخص ديگري بخواهند كه به نيت كشف مطلب آنها بخوابند و خوابي كه ديدند را براي آنها بازگو نمايند . چون ممكنه روح اونها سنگيني داشته باشه و موكلين كشف مطلب نتوانند وارد خواب آنها شوند و روح كسي ديگر ، آن سنگيني را نداشته باشد و مطلب را در خواب به او نشان بدهند .

 

اگر در كشف مشخص شد سحر دارند براي باطل سحر ، از دستور نماز باطل سحر حضرت زهرا سلام الله عليها  بخوانند و نيز ساير دستورات ابطال سحر استفاده كنند . 

اگر در كشف معلوم شد كه جن عاشق دارند از دستور مس عاشق استفاده كنند و نيز دستور پنبه را هم ميتوانند انجام دهند 

خانمهاي مجرد بعد از دفع شر جن عاشق ، دستور غسل بخت گشا را انجام دهند بمدت 7 الي 14روز 

اگر در كشف آشكار شد چشم زخم دارند از دستور دفع چشم نظر استفاده كنند 

اگر در كشف ديده شد كه دشمن دارند از دستور دفع مزاحم و انتقام از ظالم استفاده كنند 

 
 انشاالله بعد از اينكه از شر اجنه عارض و مس عاشق رها شدند ، حتما بايد حرز ابي دجانه با خود همراه كنند تا نتوانند برگردند و راههاي ورودي بسته شود ، حرز مذكور را روزها همراه خود كنند و شبها زير سر و از خود دور نكنند مگر زماني كه حمام ميروند در آورند تا خيس و خراب نشود و بلافاصله از حمام بيرون آمدند دوباره همراه كنند 

 

اگر در كشف نشان دادند كه فردي شبيه به خود شخص او را آزار و اذيت ميكند حاكي از همزاد هست كه براي آرام كردن همزاد بايد در انجام فرائض ديني بيشتر همت كنند و هر شب سوره انسان را بخوانند .

 

در خانه هرگونه عكس و مجسمه سگ را بيرون ببرند . در اتاقي كه ميخوابند مجسمه و عكس ذي روح مثل عكس آدم يا حيوانات را خارج كنند اما عكس طبيعت و گل ايرادي ندارد . 

 

حتي المقدور از شنيدن موزيكهاي لهو و لعب و يا آهنگهاي غمگين و اشعار هجو و سخيف دوري كنند ، كه مصداق لغو » هستند كه در قرآن خدا از شنيدن آن نهي فرموده : وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ [المؤمنون:1-3] در اين آيه خدا در بيان صفات مومنين مي فرمايد آنان كساني هستند كه از سخن بيهوده و لغو دوري ميكنند . وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَآ إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْا خِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (انعام، 32) 

شادي كاذبي كه با شنيدن اين آهنگها بوجود مياد ، با اتمام شنيدن آن ، بسرعت از بين رفته و اگر عميق فكر كنند متوجه ميشوند كه حالات عصبي و حزن و اندوه و تمايلات بي مهار در آنها بيشتر هم ميشود مثل ميل به خوردن بيشتر ، شهوت بيشتر ، خواب بيشتر ، خشم بيشتر ، عصبيت بيشتر مگر اينكه در اين مسير جانب تعادل رعايت شود و از صبح تا شب هندزفري در گوش نباشد و مشغول شنيدن موزيك و فرصتي هم براي شنيدن قران فراهم كنند و از تاثيرات شگفت انگيز آن بهره مند شوند . بقول حافظ : ديو بگريزد از آن قوم كه قرآن خوانند .

دوري از ذكر و ياد خدا موجب جذب جنها و شياطين به انسان ميشود 

 ومن يعشُ عن ذكر الرحمن نقيّض له شيطاناً فهو له قرين : [زخرف : 36]

و هر كه از ياد خدا رو برگرداند ، شيطاني را بر او برانگيزيم تا يار و همنشين دايم وي باشد

قابل توجه كساني كه ميگن ، چرا خدا اجازه ميده اجنه به ما آزار و اذيت برسونند ، علتش رو بايد در رفتار و اعمال خود جستجو كرد

 ۗ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا [آيه 38 سوره نساء]

و هر كه شيطان همنشين اوست بسيار بد همنشيني هست

 

هنگام پخش صوت قرآن ، يك ليوان يا پارچ آب بگذارند با مقداري اسپند ،تا صوت قرآن به روي آنها پخش شود ، از آن آب خودو اهل خانه در طي روز تا شب بخورند و اسپند را هم نيم ساعت مونده به اذان مغرب ، دود كنند و در خانه بگردانند 

به انجام فرائض ديني مثل نماز ، اهميت بدهند بخصوص نمازها را اول وقت بخوانند  

 

در كسب و كار و درآمد مراعات حلال و حرام داشته باشند و از لقمه حرام و شبهه ناك پرهيز كنند

چون  بي توجهي به كسب حلال ، موجب ميشود ،شيطان در مال و فرزند شريك شود 

مال حرام، رابطه انسان با خداوند را به كلّي قطع مي‌كند و او را به شيطان متّصل مي‌نمايد.

 

كساني كه نقل محفلشان غيبت اين و آن هست تا آنجا كه امكان داره از غيبت كردن و غيبت شنيدن دوري كنند كه گناه و معصيت موجب جذب اجنه و شياطين و نيروهاي منفي به آنها ميشود 

 

نكته بعدي در رفع گرفتاريها و مشكلات زندگي ، اجتناب از مجادله و جرو بحث با ديگران است 

بخصوص ميان اعضاي خانواده چون خانه اي كه در آن مدام جرو بحث و بگو مگو هست محل جذب اجنه و ارواح خبيثه هست

حضرت ختمي مرتبت پيامبر اعظم ص فرمودند : أورَعُ النّاسِ مَن تَركَ المِراءَ و إن كانَ مُحِقّا 

پارساترين مردمان، كسى است كه مجادله را رها كند هرچند حق با او باشد. ( الأمالي للصدوق : ۷۳/۴۱ )

 

المِراءُ بَذرُ الشَّرِّ .  مجادله، بذرِ شرّ است. ( غرر الحكم : ۳۹۳ )

 

 تهيه و تنظيم  توسط مشاور وبلاگ : خانم فاطمه علوي


سرقت سارقان بي دين

با سلام

دستوري كه ما امروز درج كرديم دقيقا ساعتي نشده بسرقت بردن و در سايت خودشون بنام خود درج كردن

اين شخص كه خودش رو سيد معرفي كرده با وقاحت تمام مطلب مارو بنام خودش درج كرده

قبلا به ايشون جي ميل دادم ولي پاسخ ندادن چون جرأت نداشتن جواب بدن

ميدونم هر روز مرتب به وبلاگ ما سر ميزني اگر واقعا سيد هستي توصيه ميكنم دست از اين كار خود برداري  واز جد خود مردانگي و شهامت ياد بگيري و اعتراف كني 

درغير اينصورت  جدت بزنه به كمرت  تا بفهمت دزدي يعني چه

فكر نميكنم از سادات باشين  سادات نور خدائي دارن نه ظلمتي كه در صورت و وجود

شما نهفته كه

با نام خدا و قرآن دزدي حرامخوري  ميكني  شيادي هم حدي داره بي دينهاي كلاش

من اجازه ميدم از مطالبم كپي كنن ولي بشرط ذكر منبع  در غير اينصورت  لعنت  ونفرين من و كاربران من بر وجود هر حقه باز باد

اين صفحه و سايت  دعا سايت

http://doasite.com/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86-%D8%B7%D9%84/